کد مطلب:330956 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:568

" 2 " استقلال و آزادی
مسئله استقلال و آزادی موضعی است كه امشب میخواهم درباره آن گفتگو كنم

یك طفل ، مادامیكه صغیر است و تحت ولایت و قیمومت پدر ، پدر بزرگ یا

مادر زندگی می كند ، از خودش استقلال ندارد خودش برای خودش نمیتواند

تصمیم بگیرد ، برای انجام هر كاری میباید اجازه بگیرد این یك نوع ، و

یك درجه از عدم استقلال و وابستگی است .

نوع دیگر افرادی كه استقلال ندارند بردگانند اگر فردی برده دیگری باشد ،

قهرا نمیتواند مستقیما درباره خود تصمیم بگیرد ، بلكه یا دیگری برای او و

به جای او تصمیم میگیرد ، یا آنكه تصمیم گرفتنش موكول به اجازه دیگری

است بجز دو موردی كه ذكر كردم موارد دیگری هم وجود دارد كه بواسطه آنها

استقلال از افراد - بدون آنكه نام صغیر یا مجنون روی آنها باشد - سلب

میشود فی المثل در بسیاری از خانواده ها ، نوكرها و كلفتها حالت عدم

استقلال دارند در رژیمهای به اصطلاح فئودالی ، خصوصا در شكلی كه در مغرب

زمین وجود داشته است ( 1 ) سرف ها ( 2 ) یا دهقانان وابسته به

زمین ، غیر مستقل بوده اند . . . این موارد كه بعنوان نمونه ذكر شدند و

بسیاری موارد دیگر ، شكلهای مختلفی از عدم استقلال و وابستگی افرادند ( 1

) .

همانطور كه درباره یك فرد مسئله استقلال و عدم استقلال مطرح است ،

درباره جامعه و كشور نیز به طریق اولی چنین مسئله ای مطرح است در زمان ما

در میان افراد ، مسئله بردگی ، مسئله ارباب و رعیتی و . . . دیگر به شكل

قدیم مطرح نیست اما در سطح كشورها ، روابط آقائی و بندگی به شدت رواج

دارد نگاهی به نقشه سیاسی

جهان به خوبی نشان میدهد كه پاره ای از كشورها ، آقا و فرمانده هستند و در

مقابل كشورهائی هم قرار دارند كه اسما مستقلند اما عملا تحت سیطره

كشورهای دسته اول قرار دارند این امر را ما در منطقه خودمان به خوبی

تجربه كرده ایم میدانیم كه در خلیج فارس و نیز در اقیانوس هند ،

مبارزات سیاسی شدیدی میان ابرقدرتها برقرار است امریكا میخواهد خلیج

فارس را برای خودش حفظ كند ، متقابلا كشورهای بزرگ دیگر نیز چنین مقصد

و خواستی دارند در این زمینه امریكا تا قبل از انقلاب ایران ، از سایر

حریفان جلوتر بود آنها بدون اینكه آشكار كنند ، در منطقه نوكری داشتند به

نام شاه و البته ظاهر امر این بود كه ایران میخواهد امنیت خودش را حفظ

كند آنچه كه امریكائیها در این میان انجام میدادند از این قرار بود : از

یك سو با پول ایران ، نفت ایران را در مقیاس وسیعی كه به غارت بیشتر

شباهت داشت ، استخراج میكردند و از سوی دیگر قسمت اعظم پولی را كه

بابت خرید نفت به ایران پرداخت میكردند به اسم فروش اسلحه های مدرن ،

دوباره از ایران پس میگرفتند و در عوض ایران را به شكل ژاندارم منطقه و

حافظ منافع خود درآورده بودند ادعای رژیم شاه هم این بود كه ما سیاست

مستقل ملی داریم و این اسلحه ها را نیز برای دفاع از خودمان خریداری

میكنیم . این از جنبه استقلال سیاسی .

در زمینه استقلال اقتصادی هم شاهد بودیم كه ایران محكوم بود به اینكه

كشاورزی و دامداری خود را تقلیل دهد تا گندم و شكر و گوشت و را از خارج

وارد كند محكوم بود به اینكه صنایع مونتاژ و مصرف كننده و طفیلی غرب را

داشته باشد در زمینه مواد غذائی ، بنا به اعتراف روزنامه های خود رژیم ،

حتی نود و پنج درصد احتیاجات كشور از خارج وارد میشد و در هیچ موردی

نبود كه ما بتوانیم به خود اتكا داشته باشیم .

آنچه كه ما در سابق دچارش بودیم ، بدترین نوع اسارت و بندگی بود ، نه

تنها در مسائل اقتصادی ما را وابسته كرده بودند بلكه در سایر زمینه ها ،

آنها بودند كه برای ما تعیین تكلیف می كردند ( 1 ) .

امام در همان اوایل اقامتشان در پاریس ، مكرر در اعلامیه هائی كه به

ایران میفرستادند ، مردم را تشویق به كشاورزی و به خصوص كشت گندم

می كردند و میدانیم كه این فرمان تا چه حد مؤثر واقع شد ، بخصوص كه بلطف

خدا ، امسال ، سال بسیار پر بركتی بود ( 2 ) .

ببینید وقتی كشوری میخواهد روی پای خود بایستد ، خودش برای خودش

تصمیم بگیرد ، میتواند با یك همت مردانه قید و بندهای بندگی را پاره

كند امسال شاید همین ایرانی كه گندمش را از امریكا وارد میكرد بتواند به

خود كفائی برسد و دور نیست آن روزی كه با همت مردم این سرزمین ، مملكت

ما بتواند در همه زمینه ها روی پای خودش بایستد و بی نیاز از غیر شود .

یادتان میاید كه مردم در تظاهرات چه شعار با معنائی میدادند ؟ استقلال

، آزادی ، جمهوری اسلامی این نشانه این است كه یك ملت میخواهد مستقل

باشد میخواهد از نظر سیاسی خودش برای خودش تصمیم بگیرد ، از نظر علمی

خودش برای خودش طرح ریزی كند ، خودش برای اقتصاد خودش نظر بدهد و

بالاتر از همه اینها میخواهد ، استقلال فرهنگی ، فكری ، مكتبی خود را به

دست آورد و خودش برای خودش فكر كند و فرهنگ بسازد بی شك در میان

انواع گوناگون استعمار ، خطرناك تر از همه استعمار فرهنگی است مگر ممكن

است ملتی را از نظر اقتصادی و سیاسی استعمار بكنند ، بدون آنكه قبلا او

را استعمار فكری كرده باشند برای بهره كشی از فرد باید شخصیت فكری او را

سلب كنند او را به آنچه مال خودش است بد بین كنند و در عوض او را

شیفته هر آنچه كه از ناحیه استعمار گر عرضه میشود بسازند میابید در مردم

حالتی به نام تجدد زدگی بوجود بیاورند بطوریكه از آداب و رسوم خودشان

متنفر بشوند ، اما از آداب و رسوم بیگانه خوششان بیاید میباید آنها را

به ادبیات خودشان ، به فلسفه خودشان ، بكتابهای خودشان ، به دانشمندان و

مفاخر علمی و فرهنگی خودشان بدبین كنند و در عوض

محسور ادبیات و فلسفه و كتابهای دیگران كنند ( 1 ) .

در دنیای امروز ، علوم و فنون در كشورهای مختلف بطور مشابه مورد

استفاده قرار میگیرد و هیچ ملتی نمیتواند ادعا كند كه علم خاصی متعلق به

اوست اما علوم با مكتبها و ایدئولوژیها و راه و رسمهای زندگی تفاوت

دارند اینجا است كه ملتها حسابشان را جدا میكنند هر ملتی كه از خود

مكتبی مستقل ، و استقلال فكر و رأی داشته باشد و زیر بار مكتبهای بیگانه

نرود ، حق حیات دارد و هر ملتی كه مكتب نداشته باشد و بخواهد مكتبش را

از بیگانه بگیرد ناچار تن به بردگی و بندگی بیگانه خواهد داد این ،

متاسفانه همان بلائی است كه در گذشته بر سر ما آورده اند در مملكت ما

گروه به اصطلاح روشنفكران خود باخته - كه تعدادشان هم كم نیست - دو

دسته اند یك دسته میگویند ما باید مكتب غربیها را از كشورهای آزاد

بگیریم - لیبرالیسم - و عده ای دیگر میگویند ما باید مكتب را از بلوكهای

دیگر غربی بگیریم - كمونیسم .

در سالهای اخیر ، بدبختانه گروه سومی هم پیدا شده اند كه به یك مكتب

التقاطی معتقد شده اند اینها قسمتی از اصول كمونیسم را با بعضی از مبانی

اگزیستانسیالیسم تركیب كرده اند و بعد حاصل را با مفاهیم ارزشها و

اصطلاحات خاص فرهنگ اسلامی آمیخته اند آنوقت میگویند مكتب اصیل و ناب

اسلام این است و جز این نیست .

من در اینجا هشدار میدهم ، ما با گرایش به مكتبهای بیگانه استقلال

مكتبی خودمان را از دست میدهیم . حال میخواهد .

آن مكتب كمونیزم باشد یا اگزیستانسیالیسم یا یك مكتب التقاطی . با این

شیوه ها و با این طرز تفكر به استقلال فرهنگی نخواهیم رسید و به ناچار

محكوم به فنا خواهیم بود این اعلام خطر بزرگی است كه من میكنم ما اگر

مكتب مستقلی نمیداشتیم ، خوب در آن صورت میگفتیم چاره ای نداریم باید

یا به این گروه ملحق شویم ، یا به آن گروه ولی درد بر سر اینست كه چنین

مكتب مستقل و غیر نیازمند بغیری را داریم این از خود باختگی ماست كه

فكر میكنیم آنچه را كه داریم باید از دست بدهیم و كالای دیگران را مورد

استفاده قرار بدهیم .

در جامعه خودمان به كرات دیده ایم كه كسی فی المثل شیفته منطق

دیالكتیك است و تازه واقع مطلب اینست كه همان منطق را هم بخوبی

نفهمیده ، بلكه جسته و گریخته از گوشه و كنار بگوشش خورده و چیزی در

ذهنش جای گرفته است بعد همین آدم ادعا می كند كه منطق اسلام هم همان منطق

دیالكتیك است ، بدون اینكه توجه كند منطق دیالكتیك دین او را و اسلام

او را از ریشه می كند و نابود میسازد و یا دیگری میبیند كه در دنیا مد شده

كه میگویند زیر بنا اقتصاد است او هم بدون تعمق و طوطی وار می گوید

زیربنای اسلام هم اقتصاد است بدون اینكه بفهمد معنی این سخن كه زیر بنا

اقتصاد است ، محو و طرد هرگونه معنویت است ، معنویتی كه اسلام بر اساس

آن بنا شده است یا خود باخته دیگری میبیند مبارزه با مالكیت ، امروز

شایع و رایج است ، او هم بدون آنكه با ضوابط و معیارهای اسلامی آشنائی

داشته باشد می گوید آقا مالكیت اختصاصی نباید وجود داشته باشد ، اسلام هم

منكر مالكیت اختصاصی است من نمیخواهم بگویم در این موارد سوء نیتی در

كار است ، ولی اگر كاری یا عملی ، خطری بزرگ به دنبال داشته باشد ،

بروز خطر ، دیگر ربطی ندارد كه سوء نیت در كار باشد یا نباشد در نظر

بگیرید اگر در ساختمانی بنزین ریخته شده باشد ، بعد هم كسی بیاید و

كبریتی بكشد ، حتی اگر كبریت را برای روشن كردن سیگارش استفاده كند ،

باز در اصل فاجعه تفاوتی رخ نمیدهد وقتی كه فضا پر از گاز قابل اشتعال

باشد ، ولو سوء نیتی هم وجود نداشته باشد ، كبریت كه زدیم گاز مشتعل

میشود و انفجار رخ میدهد . به دلیل همین نگرانیهاست كه من بر روی مسئله

استقلال ، و بالاخص استقلال مكتبی زیاد تكیه دارم ما اگر مكتب مستقل

خودمان را ارائه نكنیم ، حتی با اینكه رژیم را ساقط كرده ایم و حتی با

این فرض كه استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی را بدست آوریم ، اگر به

استقلال فرهنگی دست نیابیم ، شكست خواهیم خورد و نخواهیم توانست انقلاب

را به ثمر برسانیم .

ما باید نشان بدهیم جهان بینی اسلامی ، نه با جهان بینی غرب منطبق است

و نه با جهان بینی شرق و به هیچكدامشان وابسته و محتاج نیست این چه

بیماری است كه حتی جهان بینی اسلامی را میخواهند با جهان بینی های بیگانه

تطبیق بدهند .

بعضیها ، به آیات قرآن كه میرسند آنقدر آنها را تاویل و توجیه میكنند

تا اینكه بهر ترتیبی شده آنرا با یكی از مكاتب غربی یا شرقی منطبق كنند

این نكته را قبلا هم مكرر گفته ام كه بعضیها ، تا اسم ملك و فرشته میاید ،

تلاش می كنند به طریقی آنرا تعبیر و تفسیر كنند من صریحا میگویم كه این

روش خطاست اگر شما هنوز به درك این مفاهیم قرآنی نائل نشده اید باید

كوشش و مجاهده كنید تا آنرا در یابید شما چه بخواهید چه نخواهید ، در

قرآن دهها معجزه ذكر شده است اینها از مفاخر قرآن است اگر این مسائل

نبود اصلا دین نیمی از رسالت خودش را از دست داده بود دین آمده است تا

دید ما را وسیع كند امر حسی كه نیازی به آمدن پیامبران ندارد . دین آمده

است ایمان به غیب برای ما ایجاد كند . دین میخواهد

ارزش انسان را تا آنجا بالا ببرد كه بتواند از قوانین معنوی استفاده بكند

و حتی آنرا بر ضد قوانین مادی بكاراندازد ، قوانین مافوق مادی آنگاه كه

در قوانین مادی دخل و تصرف بكند ، نام معجزه بر آن میگذاریم در قرآن تا

دلتان بخواهد معجزه ذكر شده است من نمیدانم گویا عده ای رو دربایستی

دارند ، تا در قرآن به معجزه میرسند شروع میكنند به تاویل و تعبیر كردن

تا میرسند به شكافتن دریا برای موسی ، میگویند مقصود اینست كه در آن

موقع دریا در حالت جذر بوده ، و در زمان غرق شدن فرعون دریا حالت مد

پیدا كرده است اگر عصای موسی اژدها شد ، مقصود اینست كه قدرت منطق و

قوه بیان موسی ، بر سلاح تبلیغ آنها غلبه كرد و چون اژدها ، منطقهای آنان

را بلعید معنای چنین سخنانی انكار صریح قرآن است معنایش اینست كه ما

استقلال در فكر نداریم ، معنایش اینست كه ما قرآن را پیشوا قرار نداده

ایم ، بنا را بر این گذاشته ایم كه مكتبهای دیگر را بپذیریم و بعد آیات

قرآن را بر اساس آنها توجیه و تفسیر كنیم .

من بعنوان نصیحت میگویم ، كسانی كه این چنین فكر میكنند یعنی میخواهند

مكتب اسلام را با مكاتب دیگر تطبیق دهند و یا عناصری از آن مكتب را در

اسلام وارد كنند ، چه بدانند ، و چه ندانند در خدمت استعمار هستند خدمت

اینها به استعمار ، از خدمت آنها كه عامل استعمار سیاسی یا عامل استعمار

اقتصادی هستند ، بمراتب بیشتر است و بهمین نسبت خیانتشان به ملت

بیشتر و عظیمتر از این رو و با توجه به این خطرات برای حفظ انقلاب اسلامی

در آینده ، از جمله اساسیترین مسائلیكه میباید مد نظر داشته باشیم ، حفظ

استقلال مكتبی و ایدئولوژیك خودمان است .